محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

فندق مامان حسام کوچولو

باباجي كجايي!!!!!!!!

حبه ي انگورم داريم روزاي پاياني ماه محرم رو سپري مي كنيم.اما يه چيزايي رو دوست دارم برات بنويسم. هر سال باباجي و مادر روز عاشورا آبگوشت نذري مي دادن. و از چند روز قبل گوسفند تهيه مي كردن و وسايل آبگوشت رو مي خريدن و تا ظهر عاشورا نگران اين نذري و پذيرايي از مهمونا بودن. و بعد از رفتن مهمونا هنوز ما جمع و جور و جارو نكرده بوديم كه باباجي مي گفت سر صدا نكنيد من مي خوام بخوابم و اگرم صداي كسي در ميومد بيدار مي شد و مي گفت نزاشتيد بخوام .مي خواست با چرتي كه مي زنه خستگي و دلهره ي اين چند روزه رو از تنش بيرون بكنه. اما... برات بگم از امسال: امسال با اومدن ماه محرم بيشتر از هميشه دلمون براي باباجي تنگ شد و جاي...
11 آذر 1392
1